هفت رنگ
سلاممن اومدم
مگه کجا رفته بودم؟
هيچ جا من کجا رو دارم که برم
تو خونه پوسيدم
گفتم بيام يه دستی به سر و روی اينجا بکشم
گفتم می خوايم بريم پارک
رفتيم اصلا مثل سال های پيش نبود
ما هر سال يه عالمه دوست پارکی پيدا ميکنيم و يه اکیپ می شيم
اما امسال هيچ کدوم از بچه ها نبودن
اصلا خوش نگذشت
از اونجايی که به قول دوستم منگولی لاغری دارم
(با تمام سعی ام واسه چاق شدن ۴۵ کيلو ام
)ديدم اين پارک رفتن فقط لاغرترم
می کنه پس بيخيال شدم
خسته نباشم.خيلی وقته اينجا شعر ننوشتم برای اموز يه شعر قشنگ که نمی دونم از کيه رو ميذارم
به قول کيوان که ديگه به اينجا سر نمی زنه بای تا های
آدم ها را با رنگها يشان شناختم ...
قرمز ، گرم گرم...
آبی، روان و آرام...
سبز ، مهربان و دوست داشتنی ...
اما تو سفيد بودی ،...
سفيد سفيد ...
پاك و منزه
امان از آفتاب ... امان ...
تابيد و ... هفت رنگت پيدا شد .
...
عجب شعر خفنی بود ! تکوندم !
سلام... به به من دوباره اومدم... خيلی ممنون .... خواهش می کنم ... بابا کاری نکرديم که ... وظيفس.. از خوشحالی الان نميدونی چيکار کنی...
يه سری به ما بزن... دلت تنگ شده بود ميدونم.... ديگه نميرم... قول ميدم..
تا يادم نرفته.... بابا مجرم..... اسير..... خلاف سنگين....... زندانی.... دزد... بی حجاب... خفن.... جانی... اعدامی...شهيد شيرودی.. و ...
کمونيست .... تروريست.......انرژی هستهای حق مسلم ماست هسته اين......